سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یقین تنهایی -
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
حرف دل
یقین تنهایی -
محمد
رشـــــتـــه ای بـــر گـــــردنم افکنده دوست مــــیــــــکشـد هــر جــا که خاطر خواه اوست
Link to Us!

یقین تنهایی -

بازدید
مجوع بازدیدها: 43791 بازدید

امروز: 14 بازدید

دوستان
.:: رضـــــــا و مـــــــهتــــاب ::.
.:: دل نـــوشـته های نــینـا ::.
.:: دل نــوشـته‏ های پـگـاه ::.
.:: رد پای نــیــنــا و پــــگاه ::.
.:: میـــــــــلاد عـــــزیـــــزم ::.
.:: ماهــواره و فیلتر شـکن ::.
.:: عاشقانه های حـمـیـد ::.
.:: عاشقانه های کیانوش ::.
.:: هلال68 علیرضا جــون ::.
.:: خـلـبـان جـــوان ::.
.:: یـــــاقـــــــوت لــــــب ::.
.:: کـــــــــوروش کــــبیر ::.
.:: مــیـخــانه(ســاغر) ::.
.:: پـــادگــان عشق ::.
.:: جـــوکهای جدیـد::.
.:: خــــاطـــرات هستی ::.
.:: ســـرزمین عــشـق ::.
.:: شـــاهـــزاده ایـرانی::.
.:: عاشقانه های مـحمـد ::.
.:: دخـتـری عــــاشــق ::.

آرشیو


مرداد
شهریور
مهر
تابستان 1386
بهار 1386
پاییز 1385

آیدی من

sheitonbala_amapesar1

جستجو



اشتراک

 


یقین تنهایی

محمد :: سه شنبه 86/3/22 ساعت 4:19 عصر

تجسم کنید

در یکی از روزهای گرم میانه ماه مرداد که گرما طاقت هر کسی را طاق میکند در حال حرکت با یک ماشین در خیابانهای همیشه شلوغ هستید.
در همین حال که غرق در تفکرات خود هستید بدون توجه به چیزی به افراد ومغازه ها و ماشینها نگاه میکنید.

ناگهان چراغ راهنمایی با سرخ کردن روی خود با شما نهیب میزند که دیگر زمان ایستادن و صبر کردن است.

همینطور که غرق در تفکرات روزمره خود هستید ناگهان کودکی که روی پنجهای پایش ایستاده است تا قد خود را به شیشه برساند
 با دست خود ضربه های سبک اما پر معنی را به  شیشه اتومبیل می کوبد و از شما طلب کمک دارد.
ناگهان از تفکرات عمیق خود بیرون می آیید و  به این موضوع فکر می کنید.که در این لحظه وظیفه شما چیست؟
اصلا شما به سوال آن کودک چه پاسخی می دهید؟
مثل خیلی از مردم اصلا توجه نمی کنید و نگاه خود را به چراغ می دوزید تا با سبز شدنش به شما  خبر خلاصی را بدهد؟
و شاید مانند بعضی دیگراز روی ناچاری و باچهرهای مغموم 50 تومانی یا 100 تومانی را که دیگر کسی به عنوان پول از شما قبول می کند را به او میدهید؟؟
و شاید مانند عدهای قلیلی از مردم از روی دلسوزی مقداری پول به او میدهید؟
و البته عده ای هم منتظر هستند تا زمانی که این چنین آدمهایی رو می بینند حس شکسته نفسی خود را تحریک کنند و شروع به گفتن جملات شکستنی می کنند:
  -ما خودمون اینکارهایم!!ما خودمون زغالیم!!!  -ما از تو هم بدتریم!!!   -ما صورتمون را با سیلی سرخ نگه میداریم؟؟
در هر کدام از گروههای بالا که باشید یا نباشید چراغ سبز خواهد شد و مطمئنا شما نمی توانید برای ساعتها پشت چراغ تفکرکنید.
باید حرکت کنید وبه جلو بروید. اما آن پسرک شاید ساعتها روزها و ماههای دیگر نیز پشت همان چراغ قرمز خواهد ایستاد.
آن پسرک مطمئنا نظاره گر تمامی بر خوردها ی افراد جامعه خود خواهد بود.
آیا تا به حال فکر کرده اید آن پسر در باره جامعه خویش چگونه می اندیشد؟
آیا تا به حال به این فکر کرده اید که این مرد جوان در آینده حق خود را ازجامعه خویش چگونه طلب خواهد کرد؟


حرف قشنگ()