سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محمد -
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
حرف دل
محمد -
محمد
رشـــــتـــه ای بـــر گـــــردنم افکنده دوست مــــیــــــکشـد هــر جــا که خاطر خواه اوست
Link to Us!

محمد -

بازدید
مجوع بازدیدها: 43778 بازدید

امروز: 1 بازدید

دوستان
.:: رضـــــــا و مـــــــهتــــاب ::.
.:: دل نـــوشـته های نــینـا ::.
.:: دل نــوشـته‏ های پـگـاه ::.
.:: رد پای نــیــنــا و پــــگاه ::.
.:: میـــــــــلاد عـــــزیـــــزم ::.
.:: ماهــواره و فیلتر شـکن ::.
.:: عاشقانه های حـمـیـد ::.
.:: عاشقانه های کیانوش ::.
.:: هلال68 علیرضا جــون ::.
.:: خـلـبـان جـــوان ::.
.:: یـــــاقـــــــوت لــــــب ::.
.:: کـــــــــوروش کــــبیر ::.
.:: مــیـخــانه(ســاغر) ::.
.:: پـــادگــان عشق ::.
.:: جـــوکهای جدیـد::.
.:: خــــاطـــرات هستی ::.
.:: ســـرزمین عــشـق ::.
.:: شـــاهـــزاده ایـرانی::.
.:: عاشقانه های مـحمـد ::.
.:: دخـتـری عــــاشــق ::.

آرشیو


مرداد
شهریور
مهر
تابستان 1386
بهار 1386
پاییز 1385

آیدی من

sheitonbala_amapesar1

جستجو



اشتراک

 


موبایل مجانی !!! (ثبت نام کن ضرر نمیکنی) هیج هزینه ای هم نداره

محمد :: پنج شنبه 86/6/1 ساعت 1:0 صبح

موبایل ، MP3 Player و پلی استیشن رایگان ! 

شما می توانید بدون هیچ هزینه ای ( حتی یک ریال ) و فقط با جمع آوری زیر مجموعه به راحتی صاحب یک گوشی موبایل یا Mp3Player  یا playstationشوید .
 امتحان کردنش مجانیه
مراحل کار : ابتدا از طریق این لینک  http://www.xpango.com?ref=90659310  وارد سایت شوید .

Gaming | Mobile | Mp3
سپس بر روی گزینه Gift که در بالای صفحه قرار دارد ، کلیک کنید.
بعد از وارد شدن به صفحه مربوط بر روی گزینه مورد علاقه خود ماوس را نگه دارید تا تعداد اعتبار مورد نیاز برای دریافت کالا را مشاهده کنید ( منظور از اعتبار تعداد زیر مجموعه هایی است که شما برای دریافت هدیه نیاز دارید. )

بعد از انتخاب گزینه مورد علاقه خود ، کد و نام آن را به ذهن بسپارید.(البته روش کلیک نکنید ) حال در بالای صفحه گزینه Sign Up  را کلیک کنید تا وارد صفحه ای اصلی شوید و سپس به روش زیر فرم مربوطه را پر کنید .
 First Name             نام خود را بنویسید.

Last Name               نام خانوادگی خود را بنویسید.

 Email                     آدرس ایمیل خود را وارد کنید.

         Password       برای خود پسوردی انتخاب کنید.

 Confirm Password   تکرار پسورد انتخابی را بنویسید.

               Address 1 آدرس منزل را کامل و دقیق به انگلیسی وارد کنید. اول پلاک ،منزل ُ نام یا شماره ی کوچه و بعد خیابان :برای مثالno 14 - khalil mohtashamy building -23 alley - khatam st

Town/City               شهر خود را بنویسید.

           zipcode/post در این قسمت  کد پستی خود را بنویسید.

County/State           نام استان خود را بنویسید.

Country                   نام کشور خود را انتخاب کنید.

 Contact Number      شماره تلفن خود را بنویسید.

Free Gift                  نام کالایی را که انتخاب کرده اید ، مشخص کنید .

Referral ID               در این قسمت کدی وجود دارد که نباید به آن دست بزنید  اگه نبود این رو وارد کنید : 90659310

Terms And              تیک این گزینه را روشن کنید. 
اگر در هنگام ورود مشخصات مشکلی پیش نیاید ، به ایمیلتان آدرسی ارسال می گردد. با کلیک کردن روی آن وارد صفحه ای خواهید شد که لینک زیر مجموعه گیری شما در آن موجود است شما باید این لینک را به افراد زیر مجموعه خود بدهید . با این کار اگر کسی با این لینک ثبت نام کند زیر مجموعه شما خواهد شد. بعد از اینکه کسی در زیر مجموعه شما قرار گرفت و فعال شد 1 امتیاز به شما داده می شود و شما بعد از کسب امتیازهای لازم برای دریافت کالای انتخابی می توانید آن را درخواست بدهید تا ارسال شود

!ثبت نام نکنید ضرر می کنید ها

مراحل کار

  ابتدا ازطریق میل دوم وارد سایت شوید روی گزینه login کلیک کنید در صفحه بعد در قسمت user name آدرس email خودتان را که با آن ثبت نام کرده اید را بنویسید و در قسمت password هم پسوردتان را بنویسید و روی گزینه login کلیک کنید تا وارد اطاق کار خود شوید در قسمت my account نام شما و پیام خوش آمد گویی به شما دیده میشود . .

   در سمت راست صفحه گزینه های زیادی وجود دارد روی اولین گزینه یعنی orders/credits/referaal id  کلیک کنید تا وارد پنجره بعدی شوید دراین صفحه در قسمت active orders نوع محصولی را که انتخاب کرده اید و همچنین آیدی و تاریخ عضویتتان را می بینید . .

برای دیدن زیر مجموعه های خود روی گزینه details کلیک کنید (در همین قسمت قبلی:Ordrs/Credits/referral ID) در قسمت referrals با کلیک روی گزینه more info می توانید اسامی و نوع محصول انتخابی زیر مجموعه هایتان را مشاهده کنید . .

شما با کلیک بر روی گزینه change gift می توانید نوع هدیه خود را تغییر دهید با گزینه delete کاری نداشته باشید چون باعث حذف آیدی شما خواهد شد .

نکته مهم: وقتی شما برای دیدن زیر مجموعه های خود روی گزینهdetails کلیک کردید وارد صفحه جدید میشوید که در قسمت referrals تعداد زیر مجموعه های شما دیده میشود که به رنگ سیاه نوشته شده است اگر جمع اعتبار تان که قرمز رنگ است با تعداد زیر مجموعه هایتان برابر نیست به این دلیل است که زیر مجموعه های شما هنوز عضوی را معرفی نکرده اند و زیر مجموعه ای ندارند . پس حتمآ به این موضوع دقت کنید که وقتی اعتبار شما پذیرفته میشود که هر کدام از زیر مجموعه های شما حد اقل یک نفر عضو گرفته باشد تا عضو فعال شناخته شود .

یک مثال ساده فرض کنید شما برای دریافت هدیه خود نیاز به اعتبار 17 نفر دارید شما باید 17 نفر را معرفی کنید و آن 17 نفر هم حتمآ باید حداقل یک نفر را معرفی کنند تا اعتبار شما تائید شود یعنی در اصل شما به 34 نفر احتیاج دارید . در مورد این موضوع اصلآ نگران نباشید چون هر کسی که توسط شما عضو شود بی شک برای بدست آوردن هدیه عضوی معرفی خواهد کرد و به همین ترتیب اعتبار شما و زیر مجموعه های شما رشد میکند و تائید میگردد ...

پیروز و موفق باشید


حرف قشنگ()

نامه ای به یانگوم !!!!!!!!!!!!!!!!

محمد :: چهارشنبه 86/4/27 ساعت 11:34 عصر

سلام یانگوم، ما تو را جمعه ها در تلویزیون می بینیم، عکس هایت را هم دیروز در اینترنت تماشا می کردیم و به تفاوت های کیفی پی می بریم (منظورم کیفیت سریال است،) یانگوم جان تو خبر نداری ما چه می کشیم (نترس چیز بد و بی تربیتی نمی کشیم.)
و نمی دانی الان مهمترین مساله مملکت ما این است که فوتبالیست های تیم ملی با شلوارک نروند ناهار بخورند. شلوارک خوب نیست یانگوم، خیلی خطر داره یانگوم، تو نمی دانی که اخیراً گفته اند دانشگاه ها محل فساد هستند و دوم خرداد هم محل انحراف.
یادش بخیر یانگوم، فساد و انحراف در گذشته صفایش بیشتر بود، یانگوم جان تو نمی دانی در اینجا پنج، شش پست مهم را می دهند به یک آقایی. او می گوید ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا شغل نیست، راستی یانگوم اگر شغل نیست پس
الف) تفریحات سالم است؟ ب) دستگرمی است؟ ج) مرغ ماهی خوار است؟ د) میزان الحراره است؟ یانگوم جان بگو چیست پس؟
یانگوم مهربان، ما شاهد فداکاری های تو در دربار هستیم اما این کارها آخر و عاقبت ندارد از دربار بیا بیرون و به ما بپیوند، یا لااقل بیا عضو این معاونت رسانه یی ریاست جمهوری شو و برای تمام تیترها و مطالب روزنامه ها یک جوابیه بنویس و بفرست، باور کن از بیکاری بهتر است، یانگوم، تو نمی دانی مدتی است من هرچه می نویسم یک جایش حذف می شود. دیروز رسماً مطلب را ریخته بودند توی چرخ گوشت. چرخ گوشت که نمی دانی چیست. در دهه تو حتی در دربار استکباری ات هم چرخ گوشت نبوده. حیف در یک قرن پیش زندگی می کنی وگرنه با هم چت می کردیم و همه مشکلاتمان را برایت می گفت
م .


حرف قشنگ()

داستان بی کسی

محمد :: یکشنبه 86/4/17 ساعت 11:53 عصر

بس شنیدم داستان بی کسی
بـس شنیدم قصه دلواپسی
قصه عشـق از زبان هر کسی
گفته اند از نی حکایتهابسی
حال از من بشنو این افسانه را
داسـتان این دل دیوانـه را
چشمهایش بویی از نیرنگ داشت
دل دریغا ! سینه ای از سنگ داشت
با دلـم انگار قـصد جنگ داشت
گویـی از با من نشستن ننگ داشت
عاشقم من، قصد هیچ انکار نیست
لیک با عاشق نشستن عار نیست
کار او آتش زدن؛ من سوختن
در دل شب چشم بر در دوختن
مـن خریدن نـاز او نفروختن
باز آتـش در دلـم افـروختن
سوختن در عشق را ازبر شدیم
آتشی بودیم و خاکستر شدیم
از غم این عشق مردن باک نیست
خون دل هر لحظه خوردن باک نیست
از دل دیـوانه بردن باک نیست
دل که رفت از سـر سپردن باک نیست
آه! می ترسم شبی رسـوا شوم
بدتر از رسوایی ام، تنـها شوم
وای بر این صید و آه از آن کمند
پیش رویم خنده، پشتم پوزخند
بر چنـین نامهـربانـی دل مبند
دوستان گفتند و دل نشـنید پند
پیش از این پند نهان دوستان
حال هـم زخم زبان دوستان
خانه ای ویران تر از ویرانه ام
من حقـیقت نیستم، افـسانه ام
گر چه سوزد پر، ولی پروانه ام
فاش می گویم که من دیوانه ام
تا به کی آخر چنین دیوانگی؟
پیلگی بهـتر از این پروانگی!
گفتمش:آرام جـانـی، گفت:نه
گفتمش:شیرین زبانی، گفت:نه
می شود یک شب بمانی، گفت:نه
گفتمش:نامهـربانـی،گفت:نه
دل شبی دور از خیالش سر نکرد
گفتمش؛ افسـوس! او باور نکرد
چشم بر هم می نهد،من نیستم
می گشـاید چشم، من من نیستم
خود نمی دانم خدایا! کیستم
یکـنفر با مـن بگوید چیسـتم؟
بس کشیدم آه از دل بردنش
آه! اگـر آهم بگیرد دامنش
با تمـام بی کسی ها ساختم
دل سپردم، سر به زیر انداختم
این قماری بود و من نشاختم
وای برمـن، ساده بودم باختم
دل سپردن دست او دیوانگی ست
آه!غیر از من کسی دیوانه نیست
گریه کردن تا سحر کار من است
شاهد من چشم بیمار من است
فکر می کردم که او یار من است
نه، فقط در فکر آزار من است
نیت اش از عشق تنها خواهش است
دوستت دارم دروغـی فاحش است
یک شب آمد زیر و رویم کرد و رفت
بغض تلخی در گلویـم کرد و رفت
پایـبند جسـت وجویم کرد و رفت
عاقـبت بـی آبرویم کرد و رفت
این دل دیوانـه آخر جای کیست؟
وانکه مجنونش منم لیلای کیست؟
مذهب او هر چه بادابـاد بود
خوش به حالش کاین قدر آزاد بود
بی نیاز از مستی می شاد بود
چشـمهـایش مسـت مادرزاد بود
یک شبه از عمر سیرم کرد و رفت
بیست سالم بود، پیرم کرد و رفت


حرف قشنگ()

مثبت اندیشی !!!!!!!!!!!!!!!!

محمد :: یکشنبه 86/3/27 ساعت 12:15 صبح

پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی..
پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم .
پدر: اما دختر مورد نظر من ، دختر بیل گیتس است ..
پسر: آهان اگر اینطور است ، قبول است..
پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید:
پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم ..
بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند ..
پدر: اما این مرد جوان قائم مقام مدیرعامل بانک جهانی است ..
بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است..
بالاخره پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود ..
پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم ..
مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم! ..
پدر: اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است! .
مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است، باشد ..
و معامله به این ترتیب انجام می شود..
نتیجه اخلاقی: حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم می توانید چیزهایی بدست آورید. اما باید روش مثبتی برگزینید

حرف قشنگ()

مزایای بدحجابی و مانکن خیابانی بودن

محمد :: سه شنبه 86/3/22 ساعت 5:33 عصر

1  تغییر کاربری دستمال سفره و دم کنی به روسری و صرفه جویی در پول و پارچه. .

2.      مطرح شدن خروس و دارکوب به علت مد شدن مدل موی خروسی و بالا رفتن قیمت خروس در حد گاو .

3.      بالا رفتن بی سابقه فروش گن های لاغری سونا بلت در حد کمپانی مایکروسافت به علت پوشیدن مانتوهای بدن نما و خوش هیکل بودن ۹۰٪ دخترای ایرانی (روم به دیوار مورچه خاک به گور) .

4.      تولید نیروی برق و الکتریسیته از راه اشعه تولید شده زلف دختران ایرانی در حد نیروگاه بوشهر .

5.      قوی شدن چشم مردان ایرانی در حد تلسکوپ و گسترش زبان فارسی خصوصا این ضرب المثل((یه نگاه که حلاله)).

6.      کاهش نرخ بیکاری افراد شاغل در شغل های شریف خفاش شب..عنکبوت..اتو زنی..تاکسی مرسی..مدیریت خانه عفاف..

7.      ایجاد بازار کار برای دختران ایرانی به عنوان حوری در بهشت و دوبی .

8.      پر شدن اوقات فراغت برادران همیشه در صحنه بسیج و برخورد با خانمها .

9.      پیداش شدن خیلی میلیون جنیفر لوپز که استعداد انها سالها زیر مانتوی گشاد هدر میرفت .

10.  افزایش فروش انواع گریس و متعلقات به علت نیاز دختران برای پوشیدن و دراوردن مانتوهای چسبان .

11.  پیدا شدن دو نقطه برجستگی جدید اضافه بر برجستگیهای قبلی دختران ایرانی نظیر دانشگاه و اشپزی .

12.  تکامل چشم مردان ایرانی و قابلیت چرخش در ۳۶۰ درجه برای دید زدن حداکثر داف ممکن .


حرف قشنگ()

دوست داری با کلاس بشی ؟؟

محمد :: سه شنبه 86/3/22 ساعت 5:9 عصر

اگر شما ذاتا" انسان با کلاسی هستید که هیچ !!! در غیر این صورت باید از هر فرصتی برای نشان دادن این موضوع استفاده کنید . شاید باورتان نشود ولی شما می توانید از جراحت خود نیز برای کلاس گذاشتن استفاده کنید فقط کافیست جواب های زیر را با اندکی قیافه موجّه بیان کنید :

اگر شصت پای شما زیر اجاق گاز گیر کرده و شما ان را باند پیچی کرده اید هر گاه علت آن را از شما جویا شدند باید جواب دهید : "موقع تکان دادن پیانوی بابام پام مونده زیرش .


اگر صورت شما بر اثر جوشکاری زیر آفتاب سوخته باید بگویید : از اسکی آخر هفته نمی تونم بگذرم .

اگر به خاطر تک چرخ زدن با موتور براوو جلوی مدرسه دخترانه به زمین خورده اید در جواب باید بگویید : با موتور هزار داداشم تو جاده چالوس تصادف کردیم  .

اگر انگشت دست شما به ماهیتابه پیاز داغ چسبیده علت آن را چنین بیان کنید : دیشب با قهوه جوش اینجوری شد .

اگر بر اثر ضربه ی چکش ناخن شما شکسته باید بگویید : "به سیم گیتارم گیر کرده .

اگر بر اثر زد و خورد در صف روغن کوپنی زیر چشم شما کبود شده جوابتان این باشد : "چند روز پیش توپ تنیس به صورتم خورد .

اگر صورت شما بر اثر خوردن خرمای خیرات و چای و شیرینی مملو از جوش شده علتش را چنین وانمود کنید: "که خواهرتان از هلند شکلات زیادی اورده است .

اگر مینی بوس شما در جاده خاکی چپ کرد و حسابی مجروح شدید بسیار عصبانی بگویید : "الکی می گن زانتیا ایربک داره .

اگر کف دست شما به قوری سماور چسبید بگویید:"حواسم نبود میله ی شومینه زیادی داغ شد.

اگر موها و ابروهای شما در چهار شنبه سوری سوخت جواب دهید:"بچه همسایه را از میان شعله های آتش بیرون کشیدم .

اىىىىى خاک  !! ببینم شما اینقدر بیکلاس بودی که همه اینو خوندی !!!!!


حرف قشنگ()

یقین تنهایی

محمد :: سه شنبه 86/3/22 ساعت 4:19 عصر

تجسم کنید

در یکی از روزهای گرم میانه ماه مرداد که گرما طاقت هر کسی را طاق میکند در حال حرکت با یک ماشین در خیابانهای همیشه شلوغ هستید.
در همین حال که غرق در تفکرات خود هستید بدون توجه به چیزی به افراد ومغازه ها و ماشینها نگاه میکنید.

ناگهان چراغ راهنمایی با سرخ کردن روی خود با شما نهیب میزند که دیگر زمان ایستادن و صبر کردن است.

همینطور که غرق در تفکرات روزمره خود هستید ناگهان کودکی که روی پنجهای پایش ایستاده است تا قد خود را به شیشه برساند
 با دست خود ضربه های سبک اما پر معنی را به  شیشه اتومبیل می کوبد و از شما طلب کمک دارد.
ناگهان از تفکرات عمیق خود بیرون می آیید و  به این موضوع فکر می کنید.که در این لحظه وظیفه شما چیست؟
اصلا شما به سوال آن کودک چه پاسخی می دهید؟
مثل خیلی از مردم اصلا توجه نمی کنید و نگاه خود را به چراغ می دوزید تا با سبز شدنش به شما  خبر خلاصی را بدهد؟
و شاید مانند بعضی دیگراز روی ناچاری و باچهرهای مغموم 50 تومانی یا 100 تومانی را که دیگر کسی به عنوان پول از شما قبول می کند را به او میدهید؟؟
و شاید مانند عدهای قلیلی از مردم از روی دلسوزی مقداری پول به او میدهید؟
و البته عده ای هم منتظر هستند تا زمانی که این چنین آدمهایی رو می بینند حس شکسته نفسی خود را تحریک کنند و شروع به گفتن جملات شکستنی می کنند:
  -ما خودمون اینکارهایم!!ما خودمون زغالیم!!!  -ما از تو هم بدتریم!!!   -ما صورتمون را با سیلی سرخ نگه میداریم؟؟
در هر کدام از گروههای بالا که باشید یا نباشید چراغ سبز خواهد شد و مطمئنا شما نمی توانید برای ساعتها پشت چراغ تفکرکنید.
باید حرکت کنید وبه جلو بروید. اما آن پسرک شاید ساعتها روزها و ماههای دیگر نیز پشت همان چراغ قرمز خواهد ایستاد.
آن پسرک مطمئنا نظاره گر تمامی بر خوردها ی افراد جامعه خود خواهد بود.
آیا تا به حال فکر کرده اید آن پسر در باره جامعه خویش چگونه می اندیشد؟
آیا تا به حال به این فکر کرده اید که این مرد جوان در آینده حق خود را ازجامعه خویش چگونه طلب خواهد کرد؟


حرف قشنگ()

تنها

محمد :: پنج شنبه 86/1/16 ساعت 10:21 صبح

وقتی می نشستم تو نیز با من می نشستی ، وقتی بر می خواستم تو نیز با من بر می خواستی ...
وقتی می خندیدم تو نیز با من  می خندیدی ، و با گریه هایم اشک های تو نیز جاری بود ...
هرجا که می رفتم او نیز با من می آمد ، هرجا که می ایستادم او نیز با من می ایستاد ...
اما امروز صبح که رفتم سایه ایستاد ،
گفتم : بیا ....
گفت : نه !
هرچه اصرار من بیشتر می شد سایه نیز مصصم تر در نیامدن ...
سایه خواهش می کنم ،
اما انگار سایه نیز مراشناخته بود ،
من آن کسی نبودم که سایه به او تعلق داشت  ...
سایه نیز فهمیده بود که من که ام ...
این بار من رفتم اما بدون او ...
رفتم شاید دوباره سایه را بیایم ...
حالا می خندم ، بدون او ... می گریم ، بدون او ...
حرف می زنم بدون او ، درد دل می کنم بدون او و...
تنهای تنها ...
تنهای تنها ...

 


حرف قشنگ()

تولدم مبارک

محمد :: پنج شنبه 85/9/30 ساعت 5:16 عصر

 

کاش سکوتم صدا داشت ...
آنوقت میدیدی که با هر سکوتم ،
چقدر بوی نامت در همه جا پراکنده میشد.

                       

 

 

"ای کاش می شد که آنقدرخوب بود که فرصت خوب بودن را ازدیگران گرفت،
و ای کاش می شد که
آنقدر از بدیها دور می شدیم که دیگر هیچگاه دست نا زیبای بدیها به ما نمی رسید"
من امشب وارد بیست  و سومین سال زندگیم می شم  و بازم مث هر سال احساسات یکروزگی خودمو مرور می کنم .

احساسم ذره ای تغییر نکرده و روحم مثل همیشه تو درک گفته های تو عاجز مونده !!!
بیست و سه سال از این اتفاق میگذره...  
و من هنوز هم درک نکردم چرا انسانها معتقدند لحظه تولد زیباترین لحظه زندگییه !! 
کودکی را به خاطره سپردم ، نوجوانی را پشت سر نهادم ، به جوانی رسیدم ،
 حربه ی کودکیم اشک و حربه ی نوجوانیم فغان بود ،ولی .... اکنون در برابر تو حربه ای ندارم .
 اما نه ... کمی بیشتر که فکر می کنم نقطه های روشنی در ذهنم احساس می کنم
 و صدای ضربان قلبم را می شنوم که بلندتر شده انگار وجود نزدیک تو را به من گوشزد می کنند . 
و من باز هم متوجه می شوم که تنها مسبب احساس دوری از تو و احساس خلاء خودم بوده ام !!
هر سال در این روز و تو این شب یلدا بیش از هر وقت دیگری به یادت خواهم بود خدای خوبم ...


دوستت دارم خــــــــــــــــــدا

 

 

 عمر لحظه ایست
از برآمدن تا به جا ماندن
وین میان
کار ما شکفتن ست و بس!


حرف قشنگ()

گــــل مـــن

محمد :: دوشنبه 85/8/15 ساعت 11:13 عصر

گل من گریه مکن
سخن از اشک مخواه

که
سکوتت گویاست
از نگه کردنت احوال تو را می دانم
دل غربت زده ات

بی نوایی
تنهاست
من و تو می دانیم

چه غمی در دل ماست

 گل من گریه مکن
اشک تو
صاعقه است
تو به هر شعله ی چشمان ترم می سوزی

بیش از این گریه مکن

که
بدین غمزدگی بیشترم می سوزی
من چو مرغ قفسم

تو در این کنج قفس بال و پرم می
سوزی
گل من گریه مکن

 که در آیینه ی اشک تو غم من پیداست
قطره ی اشک تو
داند که غم من دریاست
دل به امید ببند

نا امیدی کفرست

چشم ما بر فرداست

ز تبسم مگریز

در دندان تو در غنچه ی لب زیباست
گل من گریه مکن

از تکامل نهراسید   .....
زیرا هرگز به آن دست نخواهید یافت .


حرف قشنگ()

<      1   2   3   4      >